![]()
RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
|
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست اسم اعظم نام خاتم قائم آل محمد هم علیست مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابوصد حدیث آئینه روی محمد علیست کسی که چون محمد است جمال روی خاتم است جان نبی علی ولی قائم آل محمد است به ابجد رهبر دین الهی الله 583 محمد علی فاطمه حسن حسین 583 با عشق علی 583 اهل بیت فاطمه 583 امت اسلامی 583 رهبر دین الهی الله 583عاشوراه 583 امام زمان مهدی موعود{عج} فرمو د وقال مهدی {عج} : (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیهالسلام، والعین عطشه، والصاد صبره.» و به علم ابجد قرآن کهیعص 195+ 278حمعسق = 473 + علی 110 دین الهی = 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 ابج پنج تن آل عباء به ابجد محرم 288+385 شیعه =673-541 عمر ابوبکرفتنه ها = 132 اسلام132 محرم است که اسلام را زنده نگه میدارد ابجد 583 پنج تن آل عباء حیدث کثاء و آیه مباهله ابجد محمد علی فاطمه حسن حسین 583 عاشوراه 583 امت اسلامی 583 اهل بیت فاطمه 583 با عشق علی 583 شبکه نور 583 این عدد نورانی را از راست بخوان 583 میشود 385 شیعه براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرند پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 اسلام واقعی الله 385 فقط دین اسلام 385 اسلام پیامبر 385 ووووبه مقاله های دیگر اگر یک سال بخوانید هم تمام نمیشو د پیامبر فرمود هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند دخترم فاطمه باشد سلام بر مادر شیعیان جهان حضرت فاطمه سلام الله علیهدر خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آنگاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیهالسلام، ثم قصّها على محمد صلىالله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیهالسلام، والعین عطشه، والصاد صبره.» نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید بقرآن العظیم 1404-1202 سه خلیفه = 202 محمد 92+110علی = 202 اباصالح دینه 202دینه اباصالح 202دین حسینی202 صاحبا اهل دین 202 عالمیان202 اهل دین محمدی202 محمد علی 202مومن الله 202 محمد92+110 علی =202 مومن الله 202 محمد علی202دین حسینی202 {جلوه الله بدیدگاه الله 202 بقرآن العظیم 1404-1202 سه خلیفه = 202 محمد 92+110علی = 202 اباصالح دینه 202دینه اباصالح 202دین حسینی202 صاحبا اهل دین 202 عالمیان 202 محمد علی 202مومن الله 202 یا اصول دین 202 کلید ها اسلام 202 کلید ها بدین الله 202 امام کل دینها 202 یا اصل دین ها 202 آقا جانم ها 202محمد92+110 علی =202 مومن الله 202 محمد علی202دین حسینی202 وحی الهی بدین الله 202 محمد 92+110 دین الهی =202 محمد92+110 علی = 202 با صالح دین ها202باصالح دین ها 202کلید دین 128 حسین +74 فرقه = 202 صاحبا اهل دین 202 عالمیان 202 عالمانی202 علی محمد 202 وحی الهی بدین الله 202 بقرآن العظیم 1404-1202 سه خلیفه = 202 محمد 92+110علی = 202 اباصالح دینه 202دینه اباصالح 202دین حسینی202 صاحبا اهل دین 202 عالمیان 202 محمد علی 202مومن الله 202 یا اصول دین 202 کلید ها اسلام 202 کلید ها بدین الله 202 امام کل دینها 202 یا اصل دین ها 202 آقا جانم ها 202محمد92+110 علی =202 مومن الله 202 محمد علی202دین حسینی202{جلوه الله} وحی آمد در غدیر خم علی جانشین محمد است من کنتو مولاء فهذا علی مولاء هر که من مولای اویم این علی مولای اوست اهل دین انتخاب غدیره 1587 - 1202 سه خلیفه = 385 شیعه نام شیعه 12 بار در قرآن آمده ولی نام فرقه های من درآوردی عمر یک بار هم در قرآن نیامده پس نامشان را به دیوار بکوبیم در قرآن نیامده است العفة کل الإیمان
عفت وپاکدامنی برابر با تمام ایمان است وکسی که عفت ندارد ایمان ندارد
صاحب سخنی که بر سخن آگاه است اول سخنش بنام بسم الله است وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: شیعه یعنی در مدار حق ودین قلب شیدایی رسیده بر یقین شیعه یعنی عشقو شعور زندگی میکند کامل خدا را بندگی شیعه یعنی آن جمال بی مثال کرده دلها را چو مجنون بی خیال سلام بر صلابت حیدرمولاء قائم آل محمد(عج) به ابجد فرق مومن و کافر چیست مومن ابجدمومن136 -301کافر= 165 مومن به حقیقت لا اله الاالله165 می گوید ایمان دارد ولی کافر معنای لا اله الا الله165 و مومن را بخوبی نمی داند درک نمیکند اگر میدانستند چه عذاب درد ناکی منتظر آنهاست حتما" ایمان میآوردند جوان معاویه را با جوان علی یکی می کنی این اسلام معاویه ترکیه است ما نباید بگذاریم کفر جهان را بردارد ما تولی و تبری داریم نباید بگذاریم شیطان هر کاری دلش خواست بکند اینها نمی فهمند خیلی بیشعور تر از آنی هستند که من و شما فکر میکنیم اگر قرار باشد حجاب نباشد سنگ روی سنگ بند نیست کافر به اسب نه به یابوی سرکش خود می تازد ایدز جهان را تسخیر میکند پس خداوند شمارا را برای گسترش فحشاء خلق کرده وهابی ها بدبخت عالمندبه نامحرمان بگوئید بزودی شما کور و کر خواهید شد خود را برای دیگران آرایش می کنید این کار بی ارزش را تکرار نکنید آرایش دین دین الهی 686 -541 فتنه ها = 135 دینه الله 135 خداوند حجاب 14 عشق 14 نبوت 14 امامت 14 حجاب 14 به ابجد دینه الله 135 فاطمه 135 دینه الله 135اصل حجاب 135 دین زندگی135 فاطمه 135 آرایش دین دین الهی 686 -541 فتنه ها = 135 دینه الله 135 اگر اصل حجاب135 حجاب داشته باشید 196 دین اسلام196 کلید اسلام در دست شماست هر دینی کلید نداشته باشد باطل است خداوند73 حجاب جهان 73 فرقه در حجاب جهان قرار دارند مهدی 59+14 معصوم = 73 فرقه باید از امام حق مهدی پیروی کنند تا اهل نجات گردند خداوند حجاب را مخصوص پیامبران الهی و پیشوایانشان قرار داد تا نظم الهی در بین مردم حکم فرما شود همه دنیا حجاب دارد خانه ها چندین حجاب دارند فقط سنگ توالتها حجاب ندارد انسانهایی که حجاب ندارند روم به دیوار روشونم مثل سنگ توالت میمونه بهشت خود را با نجسات عوض میکنند 50 سال دنیا را به فساد لجن تباهی کشیده و تا ابد از شجره زقوم در دوزخ خواهند خورد در قرآن خداوند می فرماید ای پیامبر به زنان و زنان مومنه بگو خود را 20 با رداء بپوشانند 20 محمد 20 بامانتو 20 بچادره20 پارچه ها 20پتوی 20 بنازک20 حفظت20 حفظ ها 20 غدیر ۱۲۱۴- ۱۲۰۲ ابجد سه خلیفه = ۱۴فقط حق با ۱۴ معصوم میباشد غدیر خم در 18ذلحجه و بماه ۱۲ساعت۱۲ امام رگهای عصب مغز ۱۲ رگ میباشد به ابجد 12 ضربدره ۱۸ ذالحجه= 216+135دینه الله =351 قرآن + 14 معصوم =۳۶۵ روز سال قرآن به ابجدقرآن۳۵۱+۱۴معصوم = ۳۶۵ روز سال ابوبکر ۲۳۱ -۱۱۰علی =۱۲۱یا علی ۱۲۱جهاده حق۱۲۱ بر حق ترین مکتب اسلام تشیع میباشد121 به ابجد هدایت 420 - 541فتنه ها = 121 یا علی 121 اصل 121 یا اهل طبیبان121یا علی121 قصص آیه 15(ودخل المدینه علی حین غفله"من اهلها فوجد فیها رجلین یقتتلان هذامن شیعته وهذا من عدوه فاستغاثه الذی من شیعته علی الذی من عدوه فوکزه موسی فقضی علیه قال هذا من عمل الشیطان انه عدو مضل مبین ):وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ: (و موسی درهنگامی که مردم شهر غافل بودند وارد شهر شد و در آنجا به دو نفر برخورد که بایکدیگر نزاع می کردند که یکی از بنی اسرائیل بود و دیگری از قبطیان ، آنکه از پیروان موسی بود او را به علیه قبطی یاری طلبید، پس موسی مرد قبطی را ضربه ای کف گرگی زد که در اثرآن فرد قبطی به درک واصل شدومرد، موسی با خود گفت : این امر از عمل شیطان بود همانا او دشمنی گمراه کننده و آشکار است ) موسی چون نزد فرعون و در قصر زندگی می کرد ظاهرا تا این زمان از قصر خارج نشده بود، اما سرانجام یک روز هنگامی که مردم دکانها و بازار را تعطیل کرده و به خانه می رفتند و خیابانها خلوت بوده (احتمالا هنگام ظهر یا اواسط شب ) موسی وارد شهرمصر می شود و در آنجا دو نفر را می بیند که مشغول جدال و نزاع بوده اند که یکی ازایشان فردی قبطی و از قوم فرعون و دیگری فردی بنی اسرائیل بوده یعنی انتساب به دین ابراهیم و اسحاق و یعقوب داشته اگرچه که در آن زمان از دین توحید جز اسمی باقی نمانده بود و بنی اسرائیل تظاهر به عبادت فرعون می کردند، به هر جهت فرد بنی اسرائیلی از موسی نصرت و کمک طلبید تا او را بر علیه قبطی یاری کند و موسی ع آن فرد قبطی را با مشت یا با کف دست ضربه ای کف گرگی زد تا او را دفع کند، اما در اثر آن ضربه ، فرد قبطی جابجا مرد، یعنی موسی بدون عمد و بطور اتفاقی مرتکب قتل شد و آنگاه در مقام ندامت با خود گفت : این مشاجره و درگیری که به فوت قبطی منجر شد از وساوس شیطان و اعمال او نشأت می گیرد و اوست که میان این دو نفر عداوت افکند و مرا وادار به مداخله و درگیری نمود، چون او دشمنی گمراه کننده و آشکار است و اینکه این عمل رااضلال شیطان نامید برای این بود که اگر چه عمل او معصیتی که موجب مؤاخذه باشدنبود و صرفا اشتباه و خطا بود و بلکه جنبه دفاع از مرد اسرائیلی در برابر مردی کافر وظالم را داشت ، اما به هر جهت این خطا منسوب به خدا نبود، بلکه منسوب به شیطان بود،چون این واقعه از اشتباه و سؤ تدبیر ناشی می شد و بزودی فرعون و بزرگان قبطی را برعلیه او تحریک می کرد و این امر همان چیزی بود که شیطان اراده آن را داشت. نَحْنُ اَقَمْنا عَمودَ الْحَقِّ و هَزَمْنا جُيوشَ الْباطِلِ؛ ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم. فَجَعَلَ اللهُ...اِطاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة؛ قال علی (ع) خدا اطاعت و پیروی از ما اهل بیت را سبب برقراری نظم اجتماعی در امت اسلامی و امامت و رهبری ما را عامل وحدت و درامان ماندن از تفرقه ها قرار داده است نَحنُ وَسیلَتُهِ فِی خَلقِه وَ نَحنُ خاصَّتُه وَ مَحَلُّ قُدسِه وَ نَحنُ حُجَّتُه فی غَیبِه وَ نَحنُ وَرَثَهُ أنبیائِه؛ اَدِّبوا اَولادَكُمْ عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبيِّكُمْ و حُبِّ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ عَلى قِراءَةِ الْقُرآنِ ؛ اِنَّما مَثَلُ اَهْلِ بَيْتى فيكُمْ كَمَثَل سَفينَةِ نوحٍ عليه السلام مَنْ(رَكِبَهَا) دَخَلَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ؛ ذِكرُنا أهلَ البَيتِ شِفاءٌ مِنَ العِلَلِ وَ الأَسقامِ و وَسواسِ الرَّيبِ فاطِمَةُ سِيدَةُ نِساءِ أهلِ الجَنَّة. انا اعطیناه کل کوثر خداوند سال را بخاطر 5 تن و 12 امام و 14 معصوم سال را 365 روز قرار داد ضرب عالم امکان محمد استو جمال محمد علیست ضرب 5 تن در خودش ضرب12 امام در خودش و ضرب 14 معصوم در خودش جمع سه ضرب میشود 365 روز سال به ابجد اسلام132+ 92محمد +110 علی +5 تن +12 امام +14 معصوم = 365 روز سال به ابجد اسلام 132+92 محمد +110علی +17 نماز = 351 قرآن 351 فارسی 351 +14 معصوم = 365 روز سال به ابجد اسلام 132+92 محمد +110 دين الهي +17 ركعت نماز +14 معصوم = 365 روز سال بنازم من جوانان وطن را که شیعه میشوندهر دم به واللهبسم الله الرحمان الرحیم 786-541 عمرابوبکر=245 اسلام حق 245 اسلامه حق 245 علی 110+135 فاطمه = 245 اسلامه حق علی و فاطمه میباشد 245دین بحق الله 245کلیده دین الهی الله 245اسلامه حق 245 یعنی معنای بسم الله الرحمن رحیم 786 یعنی الله 66+132 اسلام +583 پنج تن آل عباء +5 اصول دین = 786وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ:نام شیعه چندین بار در قرآن آمده شیعه یعنی چه385به ابجد کبیر لا اله الا الله 166+محمد92+110علی +17 نماز = 385 شیعه نام شیعه 12 باردر قرآن آمدهولی نام شما گمراهان دین یک بار هم در قران نیامده است نماز بی ولایت اهل بیت محمدعلی باطل است اگر محمد(ص) را دوست نداشته باشی ولایت نداری قطار باید روی ریل باشد و تا خدا نخواهد حرکت نخواهد کرد دوازده ایستگاه تا مشهد مقدس باید بپیمایی تا به مولایت مهدی برسی خداوند ساعت را هم 12 قرار داد ماه های سال هم 12 میباشد به ابجد اسلام 12 حق 12 اسلام 12 نجاتبخش 12 اهل 12 اسلام 12 انجمن 12 اهل 12 اسلام 12 حق 12 واجب 12 ساعت 12 ماه های سال 12حم 12 در12 رگهای عصب مغز انسان هم 12 میباشد در قرآن احد عشر منظور 583 احد عشر 583 از راست بخوان 583 ابجد 5 تن آل عباء 583میشود385 شیعه 385 براستی شیعیان فرزندان بحق اهل بیت پیامبرندابجدظالم971-430مقصر=541عمر ابوبکر541 مقصر 430+231 ابوبکر =661 عثمان 661+310 عمر =971ظالم به دست میآید971ظالم 971+231 ابوبکر= 1202 ابجد سه خلیفه 1202 مقصر430 + 231=661 عثمان مقصر 430 +310 عمر +661= 971 ظالم به دست می آید عثمان661+310 عمر = =971 ظالم به دست می آید خیانت کار عالمی 1433-1202 سه خلیفه = 231 ابوبکر با پلیدترین ملحدها 772-541عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231+310 عمر = 541 +430مقصر = 971 ظالم به دست میآید = 541 +430 مقصر = 971 ظالم به دست میآید مقصر 430+310 عمر +231 ابوبکر =971 ظالم971+231 ابوبکر رکب وبا =1202 سه خلیفه عمرابوبکرعثمان1202 اینم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم این آیه قرآن هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیر ابجد ابوبکر عمر عثمان میباشد1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 خداوند میفرماید ما ازمجرمان سخت انتقام میگیریم 1202 ابجد ابوبکر عمر عثمان 1202مخالف قرآن با ناهلی 1202 تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 بافاسد ترین دشمن1202 ارتش کفار1202 بکافران محض 1202دزد غافله ادیان 1202ریاست فتنه ها1202 اهل ظلم دین اسلام 1202منافقه کفاره قریشی 1202 غافل نا اهلی 1202 کفر عافت قرآن 1202 با نامردتر از نامردا1202 ظالمی فاسدی بدین 1202 حاکمان ظالمه اهل دینها 1202 احمقان فاسد دین اسلامی 1202 خار ذلیل منافقان 1202با خبیث نا اهل1202 بدبخت اهل عالمی 1202 با کافران پلیده ملحده ستمگری 1202با ملحد خبیث ظالم بدجنس بدین الهی 1202بدبختان بکل عالم 1202 خلیفه لا مذهبه قاصب دین الله 1202ستمکارترین انسان1202به خلیفه لا مذهبه قاصب 1202خلافکاران اهل کفر 1202ریاست فتنه ها 1202با دشمن خائن اسلامی 1202 کفر آفت قرآن 1202غافل کل آدمها 1202بدترین دشمن اسلامی 1202با فاسدترین دشمن1202 1202ستمکارترین انسان 1202خلاف کاران اهل کفر 1202ظالم بدجنس بدین الهی 1202غافل کل آدمها 1202دزدان نامرد دین اسلامه 1202 ظالم نفاق 1202 احمق ملحدظالم1202 1202بکافران محض1202کفر آفت قرآن1202ان من المجرمین منتقمون 1202 ابجد عمر ابوبکر عثمان 1202 بکافران محض 1202به علم ریاضی قرآن بدوزخی پلید 673 جایگاه اهل دوزخ 673-132 اسلام = 541 مرگ کافر 541 +430 مقصر = 971 ظالم +231 نفاق = 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد بی نماز مثل برکه ای که دریا را ندیده مثل مردابی که گندیده مثل درخت بی ثمر که فقط به درد سوزاندن می خورد بی نماز الکلی خوب درآتش دوزخ میسوزد بدبخت ترین انسانها در قیامت بی نمازان هستند اولین کسانی که وارد دوزخ میشوند بی نمازان هستند حال و روز بی نمازان هزار برابر از قاتلان وخیمتر است سگ و خوک بی نماز در قعر دوزخ جای دارد اگر بنده خدا نباشی پس بنده بی نماز شیطانی فرق مسلمان با کافر ترک نماز است شیطان هم از بی نمازان متنفر است و قسم خورده همه را به دوزخ در افکند بیندازد سگ بی نماز غیرت و اخلاق ندارد نادان =گمراه دین 310 منکر310کفری310فاسق دینی310حرامیان 310 جاهل منافق310 جهل عرب 310 اباجهل در دین310منکر310 کفری 310 حرامیان 310 به ابجد بدعت کنندگان 651-110دین الهی=541 عمر ابوبکر 541فتنه ها541اهله شر541دشمنه اسلامی541عمرابوبکر 541فتنه ها541دشمنه اسلامی541مکافات 541آفت کلی541قاتلی 541 پیامبرفرمودبعدازمن فتنه هابپا خیزندبه ابجدفتنه ها541عمر ابوبکر 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کفار پلید دین اسلام 541 اهله شر 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 ظالم 971-430 مقصر=541عمر ابوبکر541دشمنه اسلامینفاق چیست و منافق کیست؟ 231 ابجد ابوبکر 231 نفاق است منافق 271 کوردلی 270=541 عمر ابوبکر541 منافق کوردلی به علم ریاضی قرآن نفاق 231 ابوبکر 231 راه دزدی 231 عصیان 231 نفاق 231+ با اهل منافق = 541 فتنه ها 541 پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپاخیزند به ابجد فتنه ها 541 اهله شر541 آفت کلی 541 مکافات 541 قاتلی541 عداوتین 541 مرگ کافر 541 دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541 با اهل منافق نفاق 541 کافر پلید دین اسلام 541 مجرمین بدین اسلام 541 کافر پلید دین اسلام 541 یامنافقین نادان ملحدی 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 کافرپلیددین اسلام 541 عمر ابوبکر 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 عمر ابوبکر 541 با اهل نفاق منافق 541 کافر پلید دین اسلام541 به ابجد خط پلیده دینها 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر 231 نفاق 231 عصیان 231 احمق ملحد 231 ابجد ابوبکر 231 احمق ملحد 231 با کج فهم های دین 231 براه کج 231 راه دزدی 231 231 براه کج 231 با کج فهم های دین 231 ابلیس پلید ملحد 231 احمق ملحد 231 عقیده باطل 231 با دینه ناحق 231 دین حرام الهی 231 براه کج 231 راه دزدی 231 بملحد پلید ابلیس 231 بادزد گربه ها 231در زمان عمر مسابقه چلپاسه خوری بود نوبت ابوبکرکه میزسید با دزد گربه ها 231شکاریی 231 ابجد ابوبکر 231 احمق ملحد231 ابوبکر ابله بکل عالم 231 با کج فهم های دین 231 براه کج 231 راه دزدی 231 231 براه کج 231 با کج فهم های دین 231 ابلیس پلید ملحد 231 احمق ملحد 231 عقیده باطل 231 با دینه ناحق 231 دین حرام الهی 231 براه کج 231 راه دزدی 231 بملحد پلید ابلیس 231 بادزد گربه ها 231 به خط پلید ابلیسی ها 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر به ابجد خط پلیده دینها 772-541 عمر ابوبکر= 231 ابوبکر 231 خلط پلید ابلیسی ها 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر عمر عثمان 1202 بکافران محض 1202 دزده غافله ادیان 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 به ابجد ستکاران 772-541 عمر ابوبکر = 231 ابوبکر رکب وبا به ابجد دشمن 394 -163 انسانا = 231 ابوبکر رکب وبا به ابجد خط پلیده دینها 772-541 عمر ابوبکر = 231 راه کج 231 راه دزدی 231 عقیده باطل 231 بناحق دینها 231 دین حرام الهی 231احمق ملحد231 به احمق دین امت 661 عثمان 661-430 مقصر = 231 ابوبکر رکب وبا 231 بکودن احمق 231 به ابجد خائنینه 786- 245 اسلامه حق = 541 فتنه ها 541 عمرابوبکر 541 کودتا 431+110= 541 فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم =فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم-661 عثمان = 310 عمر قال رسوالله (ص) فتنه گران دشمن اسلامه حق به ابجد فتنه گران 786- 245 اسلامه حق = 541 ابوبکر عمر 541+430 مقصر = 971 ظالم. عمروابوبکرظالم و مقصر دین میباشددزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541=74 دین اسلام 74حیوان قاصب دین اسلام 74 فرقه شد 74دزد قاصب دین اسلام 74 با دزد فدک قاتل زهرا 74 به ابجد امت یهودا 467+74 دینی74 فرقه =541 اهله شر 541 فتنه ها 541 آفتین 541 دشمنه اسلامی 541 عمر ابوبکر541 مرگ کافر 541فتنه های دین 615-541 عمرابوبکر = 74 74کافرا پلید دین اسلام74
ابجد صغیر ابوبکر عمرعثمان 74 میباشد
دزدان نامرده دینه اسلام 467- 541 عمر ابوبکر= 74 ابجدصغیر سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 عمر22 ابوبکر27+25 عثمان = 74واژه « اهل سنّت و سنّی » در قرآن و سنّتدر قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، حتّی در کلمات اصحاب قاصب دین نیز یافت نمى شود .اهل سنت وهابی یا حنبلی خرس تبلی شافعی حنفی نخ کنفی قرن دوم من در آوردی و از فرقه های شیطانی در قرآن از الاغ و خوک نام برده شده ولی از عمری خیلی....... یاد نشده بجای آن از کلمات ظالم و مقصر و در زبور و تورات قدیم شیطان سگ خوک یاد شده خدایی از سگ و خوک یاد شده ولی از دیگر فرقه ها که از سگ و خوک نجس ترند یاد نشده سگی که صاحبش را نشناسد گرگ هم نیست الاغم نیست چلپاسه خور است بی معرفت است ابله منافقا310گمراه دین 310عمر310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 منکر 310 کفری 310 فاسق دینه 310حرامیان 310 عمر310 میباشدپیامبر فرمود هر کسی امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت خواهد مرد انسان بی ولایت انسان نیست ازحیوان پست تر است به ابجد جمع حیون 74 ابجد ابوبکر 27+22 عمر +25 عثمان = 74 اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74 ابجد عمر ابوبکر عثمان 74 دین اسلام را از هم پاشیدند و 74 فرقه نمودند74 با عهد شکنهای دین74 دشمنان اصلی دین اسلامی 74منافقان لعین و پست دین اسلام 74به مجرمان منافق نادان دین74دشمن پلید امت بدینه اسلام 74دزد دین اسلام و قرآنی74دیوانه پلید دینی 74 کافران مست دین اسلامی 74ناکسین مارقین اسلامی74 به ابجد اختلاف دین 1276-1202 ابوبکر و عمر و عثمان = 74 کسانی که باعث شدند در دین اسلام اختلاف بیفتد و دین اسلام را به 74 فرقه از هم متلاشی نمودندعمر ابوبکر عثمان 74 بودنددزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541=74 دین اسلام 74 فرقه شد ابجد صغیر ابوبکر عمرعثمان 74 میباشددزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 ابجد سه خلیفه 74منافق دین اسلام 467-541= 74عمرابوبکر عثمان74دزدان نامرده دینه اسلام 467-541= 74 عمر22 ابوبکر27+25 عثمان =74با بت پرستان دین اسلام 1312 -110 دین الهی = 1202 ابوبکر و عمر و عثمان1202 واقعا بت پرست بوده اند منافق دین اسلام 467-541 عمر ابوبکر=74 بازم ابجد صغیر عمر ابوبکر عثمان 74 میباشد فتنه های دین 615-541 = 74کافرا پلید دین اسلام74چرا دین اسلام 74 فرقه شد فرقه 74والشجرتها الملعونه 74فرقه شدن«نوالي وليکم و نعادي اعدائکم». به ابجد فتنه های دین 615-541 عمر ابوبکر = 74 فرقه نه 74 ابجد سه خلیفه ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان باعث 74 فرقه شدن دین شدن به ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 بازم ابجد سه صغیر سه خلیفه که موجب 74 فرقه شدن دین اسلام شدند 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان 74 والشجرتها الملعونه 74 اینم آیه قرآن 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را انتقام خواهیم گرفت 74 ابجد ابوبکر عمر عثمان74 میباشدبه ابجد بزرگترین گنا هان کبیره دین 1276 -1202 سه خلیفه عمر ابوبکر عثمان = 74 باز هم ابجد صغیر سه خلیفه قاصب دین اسلام به ابجد تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 چرا دین اسلام 74 فرقه شد 74دوزخیان پلید دین ها 74 دوستان پلیده شیطانی 74 قاصبان ملحد بدین اسلام 74 اشداء علی الکفار 74 والشجرتها الملعونه 74 بمفسد ها فی الارض دین 74 مفسد فی الارض اسلامین74 ان من المجرمین منتقمون 74 ولو کره المشرکون74مشرکا 541 آفت کلی 541 عمر ابوبکر عثمان 74 بامشرکان خبیث کافران 74 74کافرا پلید دین اسلام74
چرا دین اسلام 74 فرقه شد ابجد صغیر ابوبکر27+22 عمر +25 عثمان = 74 اینم آیه قرآن به ابجد سه خلیفه قاصب 74 ان من المجرمین منتقمون 74 قرآن میفرماید ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74ان من المجرمین منتقمون 74 دین اسلام مثل دین مسیح 74 فرقه شد ابجدصغیر ابوبکر27+22 عمر+25 عثمان=74 قاصبان ملحد بدین اسلام 74فرقه میگویم74 باشیطان دین های اسلامه 74 شیطان ها مکار پلیده 74 مکار پلیده شیطان ها 74بنامردان پلید روزگار 74بپلید به نامردان74 نامرده پلید روزگار 74 عمر22+27 ابوبکر+25 عثمان = 74 ان من المجرمین منتقمون 74 والشجرتها الملعونه 74 منافق پلید بدین اسلامه 74میباشند 74با عهد شکنهای دین 74با نامردان عهدشکن پلید 74=74دشمنان اصلی دین اسلامی 74عمرابوبکرعثمان74 قاصبان ملحد بدین اسلام 74 اشداء علی الکفار 74 والشجرتها الملعونه 74 بمفسد ها فی الارض دین 74 مفسد فی الارض اسلامین74 ان من المجرمین منتقمون 74 ولو کره المشرکون 74کافرا پلید دین اسلام74 به ابجد تروریست 1276-1202= 74 بزرگترین گناهان کبیره دین 1276-1202 سه خلیفه لامذهب قاصب = 74 کافرا پلیدبی دین 74بی دینها کافران اسلام 74 تروریست 1276-1202 سه خلیفه = 74 کسانی که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدندابوبکر 27+22 عمر+25 عثمان = 74 قیامت دین 615 -541 عمر ابوبکر541 مجرمان دین ها اسلامه= 74 بمنافقان پلید بدین اسلام74 قیامت دین 615-541 = 74ظالم بخیانتکاران ابله 74خبیث ملحد لعنتی74عمر ابوبکرعثمان 74 باعث شدند دین اسلام 74 فرقه پلید شودبه ابجد تخریب دین 1276+74 فرقه گمراه = 1202 سه خلیفه باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند اینم آیه قرآن هم به ابجد کبیر هم به ابجد صغیر سه خلیفه که باعث 74 فرقه شدن دین اسلام شدند ابجد ابوبکر27 عمر 22 عثمان 25= 74 ان من المجرمین منتقمون 74 ما مجرمان را سخت عقوبت خواهیم کرد 74کافرا پلید دین اسلام74با خیانت بنبی 1128 -1202 سه خلیفه = 74 باز ابجد صغیر سه خلیفه ابوبکر عمر عثمان 74 ان من المجرمین منتقمون 74 این آیه قرآن به ابجد ابوبکر عمر عثمان میفرمایدما مجرمان را سخت انتقام میگیریم 74و الشجرتها الملعونه74
دعای جداگانه امام علی(علیهالسلام) برای امام حسن و امام حسین:
آنجایی که در مورد امام حسن دعا کرده است، این جملات است: «اسْتَوْدِعِ اللَّهَ دِینَکَ وَ دُنْیَاکَ» دین و دنیایت را به خدا میسپارم، «وَ اسْأَلْهُ خَیْرَ الْقَضَاءِ لَکَ فِی الْعَاجِلَهِ وَ الْآجِلَهِ وَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه» این مورد شاهد چند بحث دعای من است. یعنی از خدا بهترین قضای الهی تو را درباره حال و آینده، دنیا و آخرت میخواهم. دعایی که برای امام حسین(علیهالسلام) کرده است، این است: «وَ اعْلَمْ أَیْ بُنَیَّ أَنَّهُ مَنْ لَانَتْ کَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُهُ» ای فرزندم بدان هر کس گفتارش نرم باشد، دوستی او لازم میآید، این اشاره به اثر گفتار نرم است که گفتار نرم در دلها اثر میگذارد. «وَفَّقَکَ اللَّهُ لِرُشْدِهِ» خداوند به قدرت خویش تو را در راه راستت موفق بدارد، «وَ جَعَلَکَ مِنْ أَهْلِ طَاعَتِهِ بِقُدْرَتِهِ» و به قدرت خودش تو را از فرمانبردارانش قرار دهد، «إِنَّهُ جَوَادٌ کَرِیم» خداوند بخشنده بزرگوار است.
دعای مشترک امام علی(علیهالسلام) برای حسنین:
آن دعا خاصّ امام حسن و این دعا خاصّ امام حسین بود، حالا برای هر دو دعا میکند: «اللهم احفظ حسنا و حسینا و لا تمکن فجره قریش منهما ما دمت حیا» خدایا حسن و حسین را حفظ کن و تا من زندهام این نابکاران قریش را بر آنها مسلط نگردان، «فإذا توفیتنی فأنت الرقیب علیهم» آنگاه که من را از این دنیا بردی، تو دیگر خودت نگهبان اینها باش، «و أنت على کل شیء شهید» البته تو بر هر چیزی ناظر هستی.
البته حضرت در اینجا دعایشان را مقیّد میکند: «ما دمت حیا» تا آن موقعی که من زندهام این نابکارها را بر اینها مسلط نکن! این گویای این مطلب است که علی(علیهالسلام) میدانست که بعدها این نابکارها چه کار میکنند. لذا همان موقع که علی(علیهالسلام) در بستر رحلت بود، به بچههایش اِخبار میکند که این نابکارها با شما چه کارها خواهند کرد، همانجا میگوید. حتی رو به امام حسین میکند، به خصوصِ امام حسین مسأله عاشورا را میگوید.
میخواستم این را بگویم این تعبیری که در این دعا است میگوید «ما دمت حیا» یعنی خدایا تا وقتی من زنده هستم آن روز را نیاور که من این صحنهها را ببینم. لذا خود حضرت امام حسین را نسبت به اتفاقاتی که در روز عاشورا برایش میافتد باخبر کرد. او میدانست که اینها با فرزندانش چه میکنند؛ حتی میدانست که با فرزند فرزندانش چه میکنند. بحث عصمت دراصول عقاید اسلامی از جایگاه ویژهای برخوردار است، چون بدون آن نمی توان یک جهان بینی روشن و بدون نقص ارایه کرد. زیرا در جهان بینی از مبدأ و مقصد عالم و راهی که برای رسیدن انسان به مقصد وجود دارد، بحث می شود و بدون عصمت، هرگز راهی «تضمین شده» و مطمئن وجود نخواهد داشت، به این ترتیب تمام ارکان جهانبینی متزلزل خواهد بود. این گونه است که در مباحث اعتقادی و به ویژه در بحث راه شناسی و راهنما شناسی، عصمت وسائط و راهنمایان (انبیا، ائمه، فرشتگان) موقعیت خاصی پیدا می کند. (صفحه 168) در سراسر نوشتار تصمیم و تلاش بر این بوده است که بحثها به شیوهی کلامی مطرح شود، یعنی در هر مورد از دلایل عقلی و نقلی برای اثبات مدعا بهره گرفته شود و سرانجام به شبهات مطروحه پاسخ داده شود.
عصمت در لغت به معنای حفظ و نگهداری و منع است. گفته می شود «عصم اللّه فلانا من المکروه» ای حفظه و وقاه 1 یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) یعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. در تعریف اصطلاحی آن نیز گفته میشود:«عصمت عبارت است از ملکهی اجتناب از گناه و خطا» 2 (صفحه 169) إلاّ من رحم وحال بینهما الموج فکان من المغرقین (هود، 11/42 ـ 43) و نوح فرزندش را که کناره گرفته بود امر کرد که فرزندم با ما سوار شو و در زمرهی کافرین مباش. (فرزندش) گفت: به زودی به کوه پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند. گفت: امروز هیچ حفظ کنندهای نیست که از امر (قهر) خدا حفظ کند مگر کسی که مورد لطف خدا قرار گیرد، و در این حال موج میان آنان جدایی افکند و جزء غرق شدگان قرار گرفت. این معنا در آیهی 27 یونس و 33 غافر نیز آمده است. تعریف اصطلاحی عصمت 1. در تعریف گذشته، عصمت ملکهی اجتناب از گناه و خطا ذکر شده است. این تعریف، تعریفی کوتاه و روشن و جالب است، اما آیا تعریف جامع و مانع و بیاشکالی است؟ برای پاسخ به این پرسش باید به چند پرسش دیگر پاسخ داد، از (صفحه 170)
جمله: آیا عصمت ملکه است؟ آیا انسانهای عادی نمیتوانند چنین ملکهای را کسب کنند، چنانکه مثلاً ملکهی عدالت، شجاعت، سخاوت و… را کسب میکنند؟ در این صورت چه تفاوتی است بین انسانهای عادی و معصومین؟ آیا هرکس در خود ملکهی اجتناب از گناه و خطا را ایجاد کرد معصوم است؟ آیا در مورد کسی که از هنگام تولد معصوم است میتوان گفت ملکهی عصمت را کسب کرده است؟ و…؟ (صفحه 171 ثانیاً لطف برحسب تعریف آن در کلام أعمّ از عصمت است و فصل تعریف نیز قادر نیست این عمومیت را از بین ببرد. (تعریف مانع اغیار نیست)؛ ثالثاً جنس لطف ـ برحسب تعریف کلامی آنـ با جنس عصمت متفاوت است. چون در تعریف لطف گفتهاند: آنچه انسان را به طاعت نزدیک و از گناه دور میکند و…، در حالی که در عصمت بحث نزدیک شدن به طاعت یا دور شدن از معصیت مطرح نیست. نکات تعریف 1. گناه عبارتست از ترک واجب یا فعل حرام. بنابراین ترک و فعل امور مباح (در بعض موارد) و یا فعل مکروه و یا ترک مستحب خلاف عصمت محسوب نمیشود، بلکه به اصطلاح «ترک اولی» است، و لطمهای برعصمت معصوم نمیزند. (صفحه 172) شخصی را از گناه و اشتباه حفظ میکند. چون به انسان با تقوا وسیلهی تشخیص حق از باطل و حرکت در مسیر حق عنایت میشود، قرآن کریم میفرماید: إن تتّقوا اللّه یجعل لکم فرقاناً (انفال، 8/29) اگر تقوای الهی را پیشه کنید برای شما فرقانی (وسیلهی تشخیص حق از باطل) قرار میدهد. بنابراین عصمت را میتوان به عصمت مطلق که شامل حال گروه خاصی فقط میشود و عصمت نسبی (تقوا) تقسیم کرد، که دومی محدودیتی ندارد و میتواند شامل حال انسانهای عادی نیز بشود. اینان نیز میتوانند با کسب تقوا به حدی برسند که به نوعی از ارتکاب گناه و خطا مصونیت پیدا کنند، گرچه ـ چنانکه گذشت ـ این مصونیت تضمین شده نیست. معصومین کیانند؟ از نظر قرآن کریم چهار گروه دارای عصمت میباشند که عبارتند از: ملائکه، پیامبران، ائمه و بعضی افراد خاص مانند حضرت زهرا (س) و حضرت مریم(ع)، در مورد دو دسته از معصومین، یعنی پیامبران وامامان علاوه برقرآن و سایر دلایل نقلی، براهین عقلی روشن و متقنی نیز میتوان اقامه کرد. در ذیل به بررسی دلایل عصمت گروههای فوق میپردازیم. 1. ملائکه از نظر قرآن کریم ایمان به ملائکهی الهی از ارکان ایمان به غیب بوده و از شرایط ایمان مؤمن محسوب میشود. حدود200 آیه در قرآن در مورد ملائکه، ایمان به آنها، صفات، وظایف و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای فرشتگان معرفی مینماید، عصمت است، میفرماید: یاأیّها الّذین آمنوا قوا أنفسکم وأهلیکم ناراً وقودها النّاس والحجارة علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون اللّه ما أمرهم ویفعلون ما یؤمرون (تحریم، 66/6) ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود و خانوادهی خود را از آتشی که آتش افروز آن مردم و سنگهای خارا میباشد نگاهدارید، که برآن آتش فرشتگانی بسیار سرسخت (صفحه 173 و شدید گمارده شدهاند، هرگز نافرمانی خدا را نمیکنند و آنچه بدان مأمور باشند انجام میدهند. (صفحه 174 (تکویر، 81/19ـ21) (قسم به آیاتی که ذکر شد) که قرآن کلام رسول بزرگوار حق (جبرئیل) است. فرشتهای نیرومند و با قوت که نزد صاحب عرش (خدای مقتدر) با جاه و منزلت است. او در آنجا فرمانروای فرشتگان و امین وحی الهی است. (صفحه 175) برافروخته نشد، حیرت و سرگردانی (در فهم کنه ذات حق)آنان را از ایمانی که دارند و عظمت و هیبت و جلال خدا که در رسول خود نهفته اند، جدا نساخت، وسوسهها در آنها راه نیافت تا شک و تردید بر فکر آنها مسلط شود…. 2. پیامبران در مورد عصمت انبیا بین متکلمان اختلاف نظر فراوانی وجود دارد. گروهی مطلقاً عصمت انبیا را قبول ندارند و ارتکاب هر نوع گناهی را بر انبیا جایز می دانند. گروه دیگری ارتکاب گناه را قبل از بعثت جایز می دانند و بعد از آن خیر، و گروهی تنها ارتکاب گناهان صغیره را جایز می دانند، نه کبیره و عدهای ارتکاب عمدی گناه توسط پیامبران را جایز نمی دانند ولی سهوی را بی اشکال می دانند و… ولی شیعهی امامیه به عصمت مطلق پیامبران قائل است، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، چه از صغائر و چه از کبائر، عمدی و یا سهوی. دلائل عصمت پیامبران برای عصمت انبیا می توان از راه عقل و نقل دلیل ارائه کرد. دلایل عقلی الف) اعتماد به پیامبر بدون عصمت حاصل نمی شود: پیامبران برای هدایت و ارشاد مردم مبعوث می شوند، به همین دلیل باید مردم آنها را باور داشته و به عنوان (صفحه 176) هادی بپذیرند، و برای این امر باید پیغمبر مورد وثوق و اعتماد مردم باشد، تا به حرف او گوش فرا دهند و به آن عمل کنند. حال اگر پیامبر مرتکب گناه یا اشتباه شود، اعتماد مردم از او سلب می شود و هر چه بگوید احتمال می دهند اشتباه باشد و هر کار کند گمان می کنند گناه و انحراف است، در این صورت دیگر برای وجود پیامبر حکمتی باقی نمی ماند، و غرض از ارسال رسل منتقی می شود. دلایل نقلی قرآن پیامبران را معصوم می داند هم در بینش و علم، هم در عمل. در ذیل برخی از دلایل قرآنی عصمت انبیا را میآوریم: 1. عصمت عملی الف) مخلصین از تیررس وسوسهی شیطان به دور و معصومند. پیامبران مخلصند، پس پیامبران معصومند. اینک توضیح مقدمات برهان: شیطان بعد از تمرد از فرمان خدا و رانده شدن از درگاه الهی، تقاضا کرد تا قیامت به او مهلت داده شود و خداوند نیز تا زمان معلومی به او مهلت داد، در این حال چنین اظهار داشت:
(صفحه 177) قال ربّ بما أغویتنی لاُزیّننّ لهم فی الأرض ولأغوینّهم أجمعین. إلاّ عبادک منهم المخلصین (حجر، 15/39 ـ 40) شیطان گفت: پروردگارا چنانکه مرا گمراه کردی، من نیز حتماًدر زمین همه چیز را در نظر آنها (فرزندان آدم) جلوه می دهم تا آنها از یاد تو غافل شوند و حتماً همگی را گمراه خواهم کرد. مگر بندگان پاک و خالص شده تو را. این معنا در سورهی «ص» آیات 82 و 83 نیز آمده است.
(صفحه 178 و یعقوب را یاد کن، که همگی (در انجام رسالت خود) صاحب اقتدار و بینش بودند زیرا ما آنان را خالص گردانیدیم به خلوص یاد سرای دیگر. (صفحه 179) کردهایم. پس اگر این قوم به آنان کفر بورزند. آنان را همانا نگهبان کردیم بر آن گروهی که نیستند بدان کفر ورزندگان. آنان (پیامبران) کسانی هستند که خداوند آنها را هدایت کرده است پس تو نیز از هدایت (و راه راست) آنان پیروی کن. و به مردم بگو من بررسالت خود مزدی نمی خواهم مگر آن که این رسالت تذکری بر عالمیان باشد.
(صفحه 180) کنتم تحبّون اللّه فاتّبعونی یحببکم اللّه ویغفر لکم ذنوبکم واللّه غفور رحیم. قل أطیعوا اللّه والرّسول فإن تولّوا فإنّ اللّه لا یحبّ الکافرین (آل عمران، 4/31 ـ 32) ای پیامبر بگو: اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهتان را ببخشد، زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است. بگو: از خدا و پیامبر اطاعت کنید اگر (از اطاعت آنان) روی برگردانید، پس تحقیقاً خداوند کافران را دوست نمیدارد.
(صفحه 181)
سایر خلق به سوی خویش قرار داد و محبّت و طاعت آنها را سبب خشنودی خود قرار داد، و مخالفت و انکارشان را سبب خشم و غضب خود، و هر قومی را به پیروی از مذهب پیامبر خودامر کرد، آنگاه از پذیرش طاعت هر یک از بندگان خودداری کرد مگر از راه طاعت پیامبران، و بزرگداشت آنها، و شناخت محبت و احترام و وقار و بزرگداشت و مقام آنها نزد خدا. (تنها از این راه، طاعت بندگان را می پذیرد) بنابراین تمام پیامبران الهی را تعظیم کن، و هرگز مقام و منزلت آنها را در حد هیچیک از مخلوقات غیر از خودشان تنزّل نده، و هرگز در مقامات و احوال و اخلاق آنها با عقل خودت تصرّف نکن، مگر با یک بیان محکمی که از سوی خدا باشد و یا اتفاق اهل بینش به وسیلهی براهینی که با آن براهین فضائل و مراتب انبیا تحقق می یابد. (عقل خود را معیار قضاوت و فهم مقامات و مراتب انبیا قرار نده، بلکه با کلام خدا و براهین محکم اهل بینش در فهم مقامات آنها بکوش) کجا می توان به مقامی که آنان نزد خدا دارند رسید؟! و اگر سخنان و احوال آنها را پایین تر از خودشان از سایر مردم مقابل قرار دهی، بدهمنشینی با ایشان قرار دادهای و به معرفت آنها دست نیافتهای، و اختصاص داشتن آنها به خدا را نفهمیدهای، و از حقیقتهای ایمان و معرفت سقوط کردهای، پس (از این کار) بپرهیز آنگاه بپرهیز.
2. عصمت علمی پیامبران آنچه گذشت دلایل مصونیت پیامبران از گناه، یعنی عصمت عملی بود. در اینجا باید در مورد عصمت علمی پیامبران نیز بحث کنیم:
(صفحه 182)
می کند و برایشان پیام می فرستد:… وإنّ الشیاطین لیوحون إلی أولیائهم لیجادلوکم وإن أطعتموهم إنّکم لمشرکون (انعام/121)، … و تحقیقاَ شیاطین به سوی دوستان خود وحی می کنند، تا با شما مجادله کنند و اگر از آنها پیروی کنید، حتماً مشرک خواهید بود.
دلایل عصمت علمی الف) دلایل عقلی: تمام براهین عقلی که بر اثبات عصمت عملی ذکر شد در اینجا نیز میتوان اقامه کرد. علاوه بر آنها، در مورد عصمت در اعتقادات باید توجه داشت فلسفهی وجودی انبیا هدایت مردم به سوی حق است، حال کسی که خود گمراه است و به راه انحرافی و اشتباهی باوردارد، چگونه می تواند راهنمای دیگران باشد:
(صفحه 183) حالی که خدای حکیم نقض غرض نمی کند. خامساً، اعتماد مردم از پیامبران سلب خواهد شد. نتیجهی این امور آن است که دیگر فلسفهای برای بعثت انبیا باقی نمی ماند و بود و نبود نبوت مساوی است، پس نبوت نیز عبث و بیهود است. (صفحه 184) همچنین میتوان از آیات (بقره/213)؛ (حجر/9)؛ (حاقه/43ـ 48) و (آلعمران/161) دلایل واضح و قاطعی برعصمت علمی و عملی پیامبران و به خصوص پیامبر اسلام استفاده کرد. 3. عصمت ائمه(ع) سومین گروهی که قرآن عصمت آنان را اثبات میکند و دلایل عقلی آن را تأیید مینماید، ائمه(ع) هستند. عصمت امام از نظر عقل همهی برهانهای عقلی که برعصمت انبیا(ع) اقامه شد در اینجا نیز قائم است، که از تکرار آن خودداری میشود و تنها براهین دیگری اقامه میشود.
(صفحه 185)
عصمت امام در قرآن قرآن کریم دربارهی امام می فرماید: وإذ ابتلی إبراهیم ربّه بکلمات فأتمهنّ قال إنّی جاعلک للناس إماما قال ومن ذرّیتی قال لا ینال عهدی الظالمین. (بقره، 2/124)، (ای پیامبر) به یاد بیاورهنگامی که ابراهیم (ع) را پروردگارش با کلماتی (امتحانهای سختی) آزمایش کرد و او از پس همه آنها برآمد. خداوند فرمود: من تو را برای مردم امام قرار دادم. ابراهیم گفت: از ذریّه ام نیز؟ (آیا این مقام به کسی از ذریّه ام نیز میرسد؟) خداوند فرمود: عهد من به ظالمین نمی رسد. خلاصه این برهان چنین است. عاصی و گناهکار ظالم است، امامت که عهد خداوند است به ظالمین هرگز نمی رسد. پس امامت هرگز به عاصی و گناهکار نمی رسد.
(صفحه 186)
او فراهم کرد ـ و کف خود را برای نمودن جمیع مقامات بست ـ به او فرمود: ای ابراهیم: (به راستی من تو را برای مردم امام ساختم). از بس این مقام به نظر ابراهیم بزرگ آمد، (عرض کرد: پروردگارا و از نژاد و ذریهی من هم؟ خدا فرمود: عهد من به ستمکاران نرسد). (صفحه 187)
خدا و پیامبر برگردانید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، این بهتر و خوش عاقبتتر می باشد.
اولواالامر کیانند؟ دربارهی صاحب امر معانی مختلفی ذکر کردهاند، لکن آنچه مناسبتر است، این است که، «اولواالامر»یعنی کسانی که کارها و امور و شئون جامعه در دست آنها است و یا کسانی که صاحب امر و فرمان هستند و از جایگاه برتری در نظام برخوردارند و می توانند به دیگران دستور و فرمان بدهند. و دیگران باید از آنان اطاعت کنند. هر چند بعید نیست که مراد آیه معنای سومی نیز باشد که در این صورت اولواالامر یعنی کسانی که «هدایت امر» می کنند. در روایات اولواالامر به ائمهی اهل بیت(ع) تفسیر شده است.9
(صفحه 188)
(سجده، 32/24) و برخی از آنان را امامانی قرار دادیم که مردم را به امر ما هدایت کنند به خاطر این که صبر و مقاومت (در راه حق) ورزیدند و نسبت به آیات ما یقین داشتند.
ب) دلایل عصمت امام در احادیث
احادیث فراوانی مبنی بر عصمت ائمه(ع) وجود دارد که در ذیل به بعضی از آنها اشاره میشود: (صفحه 189 در صورتی اهل بیت همانند سفینهی نوح، به طور مطلق وسیلهی نجات خواهند بود و هر که همراه آنان باشد مطلقاً به مقصد خواهد رسید، که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت امکان غرق شدن و همراهان خود را نیز غرق کردن برای آنها وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر(ص) نمیسازد.
(صفحه 190) مریم است اشاره میکنیم: بررسی برخی اشکالات 1. یکی از شبهات این است که اگر پیامبران معصومند، چرا در قرآن به بعضی از انبیا، همچون ابراهیم(ع) و یوسف(ع) نسبت دروغ داده شده است. مثلاً قرآن از قول حضرت ابراهیم(ع) نقل میکند: قال بل فعله کبیرهم هذا فاسألوهم إن کانوا ینطقون (انبیاء، 21/63)، ابراهیم گفت: بلکه بزرگ آنها این کار را انجام داده باشد. (بتها را جملگی بت بزرگ شکسته و خرد کرده است) پس از خودشان بپرسید اگر سخن میگویند. در حالی حضرت ابراهیم(ع) این سخنان را میگوید، که اولاً خود او این کار را کرده است و ثانیاً میداند که نمی توان از بتهای سنگی و چوبی چیزی پرسید، حال چگونه می توان این خلاف گویی را پاسخ داد؟
(صفحه 191)
12/70)، ای کاروانیان شما قطعاً دزد هستید. در حالی که واقعاً افراد کاروان دزدی نکرده بودند و به دستور خود حضرت یوسف پیمانه دربار آنها گذاشته شده بود. و موارد دیگری از این قبیل که در قرآن آمده است. (صفحه 192) از نبوت خاصه) و قبل از نبوت، امر و نهی تحریمی وجود ندارد.
(صفحه 193) پاسخهای امام رضا(ع) به شبهات وارده بر عصمت پیامبران
الف) از امام دربارهی این آیه سئوال شد که خداوند میفرماید: فلمّا جنّ علیه اللّیل رأی کوکباً قال هذا ربی (انعام/76) چگونه ابراهیم(ع) که پیامبر خدا است اظهار میدارد که این ستاره پروردگار من است؟! (صفحه 194) ج) از حضرت در مورد کلام حضرت موسی به دنبال این قضیه سؤال شد که گفت: ربّ إنّی ظلمت نفسی فاغفر لی، (قصص/16) که به خود نسبت ظلم میدهد و طلب آمرزش میکند، چرا؟ (صفحه 195) عزّوجلّ با او سخن گفته و او را مقرّب خود قرار داده است، آن گاه آنها گفتند: هرگز به تو ایمان نمیآوریم تا آن که کلام خدا را همان گونه که تو شنیدهای، بشنویم، و قوم موسی هفتصد هزار نفر بودند، موسی از بین آنها هفتاد هزار نفر برگزید، سپس از بین این هفتاد هزار نفر، هفت هزار نفر برگزید، آنگاه از اینها هفتصد نفر برگزید سپس از بین این هفتصد نفر، هفتاد نفر برای میقات پروردگارش برگزیده و همراه آنها به سوی طور سینا روان شد، پس آنها را در دامنهی کوه، بداشت و خود به سوی طور بالا رفت، و از خدای عزّوجل تقاضا کرد که با او سخن بگوید و کلامش را به آنها بشنواند، خدای تعالی با او سخن گفت، و آنها کلام او را از بالا و پایین و راست و چپ، و پشت سر و جلو، شنیدند، زیرا خدای عزّ وجلّ آن را (سخن را) در درخت ایجاد کرد، سپس آن را از درخت برانگیخت تا آنکه از تمام اطراف آن را بشنوند.
(صفحه 196
«رب أرنی أنظر إلیک ـ قال لن ترانی ولکن اُنظر إلی الجبل فإن استقر مکانه ـ وهو یهدی،(یعنی در حالی که کوه فرو می ریخت) فسوف ترانی فلما تجلی ربه للجبل ـ بآیة من آیاته ـ(یعنی تجلی خداوند به کوه به وسیلهی آیهای از آیاتش بود) جعله دکّا وخرّّ موسی صعقاً فلما أفاق قال سبحانک تبت إلیک،(مراد از این سخن موسی این است که) می گوید : از جهالت قوم خود به معرفت نسبت به تو بازگشتم. وأنا اول المؤمنین(یعنی من اولین کسی هستم) از اینان که ایمان دارم که تو دیده نمی شود.
(صفحه 197) گرفت و روزی او را کم کرد. فنادی فی الظلمات، در تاریکی شب و تاریکی دریا و تاریکی شکم ماهی (خداوند را ندا در دارد) أن لا اله الاّ أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین، من به سبب ترک عبادتی که باعث روشنی چشم من بود در شکم ماهی (خود را از ظالمین می دانم، مراد ظلم به مفهوم مصطلح آن نبود بلکه سلب امکان عبادت در شکم ماهی بود.) (صفحه 198) محمد! إنا فتحنا لک فتحاًمبینا لیغفر لک اللّه ما تقدم من ذنبک و ما تأخر،(تا خداوند گناهان گذشته و آیندهی تو را) نزد مشرکان اهل مکه بپوشاند. به وسیلهی دعوت کردن آنها به وحدانیت خدا از سوی تو، در این صورت آنچه در گذشته یا در آیندهی آنان برای تو گناه تصور می کردند همگی از بین رفت، چون گروهی از مشرکان مکه مسلمان شدند وگروهی از مکه خارج شدند و آنکه از آنها باقی ماند یارای انکار توحید را ندارد زیرا مردم همگی به سوی آن دعوت شدهاند، بنابراین گناه او نزد آنان (نفی شرک و بت پرستی) با پیروزی او بر آنان پوشیده شده و از بین رفت. مردم ترسید که بگویند: محمّد به غلام آزاد شده خود می گوید: همسرت به زودی همسر من خواهد شد، و این مطلب را بر او عیب بشمرند، پس خدای عزوجل این آیه را نازل فرمود:وإذ تقول للّذی أنعم اللّه علیه، (بیاد بیاور وقتی را که به کسی که خود خداوند به سبب اسلام نعمت بخشیده بود) «وأنعمتعلیه» یعنی (و تو نیز به سبب آزاد کردنش به او نعمت بخشیدی) أمسک علیک زوجک و اتّق اللّّه وتخفی فی نفسک ما اللّه مبدیه وتخشی النّاس واللّه أحق أن تخشاه، همسرت را نگهدار و تقوای الهی پیشه کن آنچه خدا آن را آشکار کرد پیش خود پنهان می کرد و از مردم می ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی.سپس خدای عزّوجلّ او را به تزویج پیامبرش محمد(ص) درآورد و در اینباره (آیه) قرآنی نازل کرده و فرمود:فلمّا قضی زید منها وطراً زوجناکها لکیلا یکون علی المؤمنین حرج فی أزواج أدعیائهم إذا قضوا منهنّ وطراً وکان أمر اللّّه مفعولاً (احزاب/37) (پس از آن که دوران همسری زید با او به انتها رسید، او را به تزویج تو در آوردیم تا بر مؤمنین نسبت به همسران فرزند خواندههایشان (ازدواج با همسر فرزند خوانده شان) پس از آنکه دوران زناشویی با آنها سرآمد حرج و سختی نباشند، و امر خداوند مسلماً انجام شدنی است). آنگاه خداوند متعال می دانست که منافقان این ازدواج را بر او عیب خواهند گرفت، پس این آیه را نازل فرمود:ما کان علی النّبی من حرج فیما فرض اللّه له (احزاب/38)، نسبت به آنچه که خداوند بر پیامبر واجب کرده است، حرجی بر او نیست. 2. همان. 3. طبرسی، مجمع البیان، 9 و 10/412، ذیل آیهی مذکور. 4.علامه طباطبایی، المیزان، 8/ 142؛ الالهیات، 3/158. 5. همان، این تعریف از ارشاد الطالبین نقل شده ولی سایر کتب کلامی، مانند کشف المراد نیز آن را پذیرفته اند. 6.نهج البلاغه، خطبه91 (اشباح). 7. مصباح الشریعه، الباب الثامن و الستون/45. 8. کلینی، اصول کافی، باب طبقات الانبیاء و الرسول و الائمه علیهم، ح 4. 9. همان، باب ما نصّ اللّه ورسوله علی الأئمّة، ح1. 10.عن ابن ابی نصر عن ابی الحسن الرضا(ع) قال: سألته من قول اللّه عزّوجل: «یا أیّها الّذین آمنوا اتقوا اللّه وکونوا مع الصادقین» قال: «الصّادقون هم الأئمه والصدیقون بطاعتهم.»(کافی، باب ما فرض اللّه عز و جل و رسوله…) 11.طبرسی، احتجاج، 2/380. 12.همان. 13. اصول کافی، باب نادر جامع فی معرفة الامام/136. 14. احتجاج، 2/354. 15. همان/426. 16.همان/447 به بعد. چکیده مفاد آیه اهتداء (آیه 35 سورة یونس) این است که پیروی از کسانی مجاز است که از هدایت افاضی الهی برخوردارند و در هدایت کردن دیگران، از هدایت اکتسابی بینیازند. همچنین مفاد آیه این است که ایصال به مطلوب، تنها از کسانی ساخته است که از هدایت افاضی برخوردار باشند و چنین افرادی معصومند. با دلالت آیه بر عصمت امام، دلالت آن بر افضلیت امام نیز روشن است؛ زیرا معصوم بر غیر معصوم برتری دارد. کلید واژهها: امام، امامت، عصمت، افضلیت، هدایت، هدایت بیواسطه، هدایت افاضی، هدایت اکتسابی، ایصال به مطلوب، ارائه طریق (نشان دادن راه). از دیدگاه شیعه امامیه، عصمت و افضلیت، از صفات لازم برای امام بهشمار میرود؛ یعنی امام باید از هرگونه خطا و گناه مصون باشد. نیز در صفات لازم برای رهبری، باید بر دیگران برتری داشته باشد. متکلمان شیعه، برای اثبات این مطلب، به طریق عقلی و نقلی (قرآن و سنت) استدلال کردهاند که آیه اهتدا (یونس: 35) از آن جمله است[1]: (قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ) ]به مشرکان[ بگو: آیا شریکانی که برای خدا برگزیدهاید به حق هدایت میکنند؟ بگو: خدا به حق هدایت میکند. آیا کسی که به حق هدایت میکند، به پیروی کردن از او سزاوارتر است یا کسی که خود از هدایت بیبهره است مگر آن که (توسط دیگری) هدایت شود؛ پس چگونه داوری میکنید؟ به این آیه کریمه، هم بر لزوم عصمت امام استدلال شده است و هم بر وجوب افضلیت امام. اقوال در قرائت آیه اقوال قراء در قرائت جمله «اَمَّن لایهدی» مختلف است: لایَهْدِی (به فتح یاءو سکون هاء و تخفیف دال): اهل کوفه به جز عاصم . لایَهْدِّی (به فتح یاء و سکون هاء و تشدید دال): اهل مدینه به جز ورش. لایَهَدِّی (به فتح یاء و هاء و تشدید دال): ابوعمرو، ابن کثیر، ابن عامر، ورش. لایَهِدّی (به فتح یاء و کسر هاء و تشدید دال): عاصم، یعقوب. لایِهِدّی (به کسر یاء و هاء و تشدید دال): حمّاد و یحیی از ابوبکر. قرائتهای یاد شده، جنبة اجتهادی دارد و برای هر یک، به وجهی استدلال شده است. قرائتهای چهارگانه ـ غیر از قرائت اول ـ یک معنا دارند؛ زیرا ریشة همگی، واژه «یهتدی» از باب افتعال است که حروف تاء و دالِ آن، در یکدیگر ادغام شده است و معنای آن، هدایت داشتن (بهره مندی از هدایت) است. معنای آن، مطابق قرائت اول، هدایتگری است.[2] دلالت آیه بر عصمت امام دلالت آیه بر عصمت امام، دو گونه تقریر دارد که بر لازم یا متعدی بودن کلمة«یهدی» در جمله «امّن لایهدی» مبتنی است.[3] تقریر اول: علّامة حلّی دلالت آیه بر لزوم عصمت امام را بر اساس متعدی بودن کلمة «یهدی» تقریر کرده است.[4] براین اساس، مفاد آیه این است که آیا کسی که به حق هدایت میکند، سزاوارتر است از او پیروی شود یاکسی که تا از سوی دیگری هدایت نشود، به حق هدایت نخواهد کرد؟ روشن است فردی که هدایت او وابسته به هدایت از سوی فردی دیگر است معصوم نیست؛ زیرا فرد معصوم، به هدایت شدن از سوی فردی دیگر نیاز ندارد؛ زیرا از هدایت اعطایی و افاضی الهی برخوردار است. بنابراین در آیه دو گزینه با یکدیگر مقایسه شده است: الف: فردی که در هدایتگری به حق، به هدایت یافتن از سوی فردی دیگر نیاز دارد (رهبر غیر معصوم)؛ ب: فردی که در هدایتگری به حق، به هدایت یافتن از سوی فردی دیگر نیاز ندارد (رهبر معصوم). از این که رهبری گونه اول، مردود و رهبری گونه دوم، مقبول شناخته شده است، به دست میآید که انسان، باید از پیشوای معصوم پیروی کند. تقریر دوم: علّامة طباطبایی، هدایت در آیه را به معنای ایصال به مطلوب گرفته و دلالت آیه بر عصمت امام را بر اساس لازم بودن کلمة یهدی (یَهِدّی) تقریر کرده است. تقریر وی از مقدمات ذیل تشکیل شده است: 1. قرائت دایر و رایج «لایهدی» به کسرهاء و تشدید دال است که اصل آن «یهتدی» است و ظاهر جمله «لایَهِدّی اِلّا أنْ یُهدی» این است که هدایت فرد، از خودش نیست؛ بلکه از سوی دیگر است. 2. برابر جملة «یَهْدی اِلَی الْحَقِّ»، جمله «مَنْ لایَهِدّی» قرار داده شده است، با این که مقابل هدایت کردن به سوی حق، هدایت نکردن به سوی حق است، نه هدایت نشدن به حق، و مقابل هدایت نشدن به حق، هدایت شدن به حق است. 3. لازمه این مقابله این است که هدایت شدن به واسطه دیگری، با هدایت نکردن به حق ملازمه دارد. همچنین هدایت کردن به حق، با هدایت داشتن بالذات (هدایت غیر اکتسابی) ملازم است. 4. بنابراین کسی که به حق هدایت میکند، باید بالذات از هدایت برخوردار باشد؛ یعنی هدایت او از سوی دیگری نباشد و کسی که به واسطه غیر هدایت میشود، هرگز هدایت کننده به حق نخواهد بود. بر این اساس، هدایت به حق، یعنی رساندن به حق و متن واقع، جز از سوی خداوند یا کسی که خداوند او را بدون واسطه از هدایت برخوردار ساخته است (هدایت او افاضی است نه اکتسابی) امکان پذیر نیست. از آنچه گفته شد به دست آمد که مقصود از هدایت در آیه، ایصال به مطلوب است، نه نشان دادن راهی که به حق میانجامد؛ زیرا اینگونه هدایت، ویژة خداوند و کسانی که از هدایت افاصی و بیواسطه برخوردارند، یعنی پیامبران الهی و اوصیای آنان نیست؛ چنان که قرآن درباره مؤمن آل فرعون فرموده است: (وَقالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ اَهدِکُمْ سَبیلَ الرَّشاد)[5] البته در برخی آیات، هدایتگری، به خداوند اختصاص داده شده و از پیامبر صل الله علیه و آله نفی شده است مانند: آیه 56 سورة قصص؛ ولی از آیات به دست میآید که هدایت، به معنای ایصال به مطلوب، بالاصالة مخصوص خداوند است و پیامبر صل الله علیه و آله بالتبع و با اذن الهی از آن بهرهمند است؛ چنان که علم غیب و توفّی نیز به صورت بالاصالة و بالذات، به خداوند اختصاص دارد و بالتبع و با اذن الهی دیگران نیز از آن برخوردارند . خداوند درباره هدایتگری پیامبران با مشیت و امر الهی فرموده است: (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا)[6] اشکال: در صورتی میتوان وجود عصمت امام را از این آیه کریمه استنباط کرد که پیروی از معصوم در مقایسه با پیروی از غیر معصوم، متعین باشد، نه ارجح و اولی؛ زیرا اولویت پیروی از معصوم با جواز پیروی از غیر معصوم منافات ندارد. به عبارت دیگر، اولویت پیروی از معصوم بر پیروی از غیر معصوم، تنها بر عصمت به عنوان شرط کمال امامت دلالت میکند، نه شروط لزوم آن، و مفاد آیه کریمه، اولویت پیروی از پیشوای معصوم است، نه متعین بودن آن؛ زیرا واژه «أحقّ» که افعل تفضیل است، جز بر اولویت دلالت نمیکند. پاسخ: مدلول ظاهری واژه «أحقّ» اولویت و برتری است، نه تَعیُّن و وجوب؛ ولی در آیه، قرینة روشنی وجود دارد که به معنای تَعَیُّن و وجوب است. در آغاز آیه، هدایتگری خداوند به حق، با عدم هدایتگری معبودان مشرکان مقایسه شده است: (قُلْ هَلْ مِن شُرَکَائِکُم مَّن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ). سپس به این حکم عقلی استناد شده است که (أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَ یَهِدِّی) بنابراین، مطلب مذکور در آغاز آیه، مصداق قاعده یاد شده در بخش دوم آیه است، و روشن است که تبعیت از خداوند، متعین و واجب و تبعیت از معبودان مشرکان، ممنوع و ناروا است. بدین سبب، برخی کلمة «أحقّ» را به معنای حقیق دانستهاند، نه افعل تفضیل.[7] اما درباره اینکه چرا در جایی که تعین و وجوب یک گزینه و ممنوعیت و ناروایی گزینه دوم مقصود است، واژة اَحقّ به کار رفته است که مدلول ظاهری آن، اولویت است، میتوان گفت وجه آن، این بوده است که قبول مطلب برای مشرکان آسانتر باشد، و عصبیت جاهلی آنان برافروخته نشودو در این مسأله درنگ و تأمل کنند[8] و راه هدایت بر آنان هموارشود. این روش قرآنی، نمونههای بسیاری دارد؛ از جمله میتوان آیه 24 سورة سبأ را نام برد. در آغاز این آیه، از پیامبر صل الله علیه و آله خواسته شده است از مشرکان بپرسد چه کسی از آسمان و زمین به آنان روزی میدهد. سپس او مأموریت مییابد در پاسخ پرسش یادشده بگوید او خداوند است. آنگاه به جای این که به مشرکان بگوید: شما بر ضلالت و ما بر هدایت هستیم، میگوید: «از ما و شما، یکی راه هدایت را میپوید و دیگری در مسیر ضلالت حرکت میکند». سپس از این هم فراتر رفته میگوید: «شما دربارة جرایم ما مورد بازخواست قرار نمیگیرید و ما برابر کارهای شما بازخواست نمیشویم». در این آیه، دربارة کارهای موحدان، واژة «أجرمنا»و دربارة کارهای مشرکان، واژه«تعملون» به کار رفته است؛ در حالی که به لحاظ واقعیت، باید عکس آن به کار میرفت. اینگونه تعابیر، از جنبة عاطفی و احساسی، نقش بسیار تعیینکنندهای در باز شدن راه تعقل و تفکر برای منحرفان و هموارشدن زمینة هدایت و ارشاد آنان دارد، و مقتضای این که قران به استوارترین روش هدایت میکند[9] همین است. اشکال: مفاد جملة (مَن لا یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَی) این است که کسانی که از هدایت بر خوردار نیستند، اگر هدایت شوند، هم خود از هدایت برخوردار خواهند شد و هم خواهند توانست دیگری را هدایت کنند (به معنای ارائه طریق)؛ در حالی که آغاز آیه، مربوطه به مشرکان است، و معبودان مشرکان، گاهی بتهایی بودند که اصولاً قابلیت هدایتپذیری نداشتند؛ بنابراین، چگونه میتوان بخش اول آیه را مصداق بخش دوم آیه دانست که قاعدهای عقلی و کلی است؟ پاسخ: خواه به دلالت آیه بر عصمت پیشوا قائل شویم خواه نشویم، لازم است به اشکال مزبور پاسخ دهیم. مفسران اسلامی، وجوه مختلفی را در پاسخ به آن بیان کردهاند: 1. از آنجا که بتپرستان، دربارة بتها اعتقاداتی داشتند که لازمه آن، برخورداری آنان از فهم و درک است، خداوند متعال دربارة آنان، به گونهای سخن گفته است که گویی آنها هدایت و ضلالت را درک میکنند و اگر هدایت شوند، از ویژگی هدایت برخوردار شده، و خواهند توانست دیگران را هدایت کنند. 2. در کلام، جملهای در تقدیر است و آن این که اگر به بتها قوه درک و فهم اعطا شود، و هدایتگردند، از ویژگی هدایت برخوردار شده و خواهند توانست دیگران را هدایت کنند. 3. مقصود از شرکاء (معبودان مشرکان) در این آیه، فرشتگان و جن یا رهبران کفر و ضلالت است. 4. هدایت در آیه، به معنای حرکت و انتقال است؛ زیرا واژه «هدی» به این معنا به کار رفته است. مقصود این است که بتها فاقد حس و حرکت میباشند و انتقال آنها از مکانی به مکان دیگر، نیازمند محرکی بیرونی است.[10] 5. جملة «من لایهدی» که مستثنا منه است، به معنای چیزی است که از هدایت ذاتی یا لَدنّی برخوردار نیست؛ خواه به واسطة دیگری واجد هدایت شود یا اصلاً قابلیت هدایت نداشته باشد و کلمه «اَنْ» در مستثنا (اَن یهدی) مصدریه است و فعل یهدی را تأویل به مصدر میبرد. جمله فعلیه که به مصدر تأویل میشود، بر تحقق دلالت نمیکند؛ بر خلاف مصدری که به معمول خود اضافه میشود؛ بر این اساس، جمله (وَأَن تَصُومُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ)[11] بر تحقق صوم دلالت ندارد، ولی جمله(إِن کُنَّا عَنْ عِبَادَتِکُمْ لَغَافِلِینَ)[12] بر تحقق عبادت دلالت میکند. بنابراین، مصداق جمله «من لا یهدی الا ان یهدی» کسی است که خود واجد هدایت نیست، مگر این که از سوی غیر هدایت شود. حصول هدایت غیری، برای چیزی، فرع این است که قابلیت آن را داشته باشد؛ ولی اگر قابلیت آن را نداشته باشد، بر حالت فقدان هدایت باقی خواهد ماند.[13] دلالت آیه بر افضلیت امام همانگونه که پیش از این یادآور شدیم، از آیه مورد بحث، در جایگاه دلیل بر لزوم افضلیت امام بسیار سخن گفته شده است؛ ولی چگونگی دلالت آن بر این مطلب بیان نشده است. گویا تلقی آنان این بوده است که دلالت آیه بر لزوم افضلیت امام، بدیهی و بینیاز از توضیح است. گواه بر این مطلب، این است که برخی عالمان اهل سنت نیز دلالت آیه بر افضلیت را پذیرفتهاند؛ اگر چه آن را مربوط به نبوت دانستهاند. سعدالدین تفتازانی، پس از انکار لزوم افضلیت امام، افضلیت پیامبر را لازم دانسته و گفته است: پیامبر، از جانب خداوند دانا و حکیم مبعوث شده است. خداوند، هر کس را که بخواهد به پیامبری برمیگزیند و مصالح دین و دنیا را به او وحی میکند. این مطلب به صورت قطعی، بر افضلیت او دلالت میکند و آیة (افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الا ان یهدی فمالکم کیف تحکمون) نیز به این مطلب اشاره دارد.[14] تفکیک امامت از نبوت توسط تفتازانی در مسأله، ناشی از مبنایی است که وی و دیگر عالمان اهل سنت درباره ابعاد و شؤون امامت دارند و آن را در اجرای احکام اسلام و برقراری عدالت و امنیت در جامه اسلامی منحصر میدانند و به بعد و شأن معرفتی در حوزة تبیین و حفظ دین برای امامت عقیدهمند نیستند؛ اما در دیدگاه شیعه که امامت علاوه بر بعد اجرایی، بعد معرفتی و هدایتی نیز دارد، تفکیک مزبور، پذیرفته نیست. علاوه بر این، از جنبة نخست نیز تفکیک وی در خور تأمل است؛ زیرا در حوزة مصالح دنیایی نیز تقدیم مفضول بر افضل ناروا است؛ چنان که وقتی گروهی از بنی اسرائیل از پیامبر خود خواستند فرماندهی را برای آنان تعیین کند، تا با دشمن بجنگند، و او با اذن خدا، طالوت را برگزید، چون فردی با نام ونشان و ثروتمند نبود، با اعتراض مردم مواجه شد. پیامبر در پاسخ به آنان گفت: «خداوند، او را از دو جهت بر شما برتری داده است؛ یکی این که از نظر جسمی نیرومندتر از شما است ودیگری این که از شما داناتر است».[15] طالوت، پیامبر نبود؛ ولی برای آن که فرماندهی او از نظر عقل و شرع موجه و مقبول باشد، در دو ویژگی لازم برای فرماندهی، بر دیگران برتری داشت. دلالت آیه بر لزوم افضلیت کسانی که نقش هدایتگری مردم را بر عهده دارند ـ اعم از پیامبر و امام ـ در گرو آن است که کلمة «أحق» در آیه، به اولویت تفسیر نشود؛ بلکه به تعیین و لزوم معنا شود. در این صورت، از دو گزینة: «کسی که در هدایتیابی و هدایتگری از هدایت دیگران بینیاز است» و «کسی که در هدایتیابی، نیازمند هدایت دیگران است»، انتخاب گزینه اول متعین و واجب میباشد؛ اما اگر کلمة «أحق» به معنای اولویت باشد، لزوم افضلیت امام از آیه به دست نخواهد آمد. در هر حال، با توجه به دلالت آیه بر عصمت امام، دلالت آن بر وجوب افضلیت امام آشکار خواهد بود؛ زیرا افضلیت در دو مقولة علم و عمل جلوهگر میباشد و فرد معصوم، در هر دو زمینه، از غیر معصوم برتر است. گفتاری نادرست فضل بن روزبهان اشعری، در نقد استدلال علامه حلی به آیه کریمه بر لزوم افضلیت امام گفته است: مفاد آیه، یکسان نبودن فرد واجد هدایت و فرد گمراه و برابر نبودن فرد هدایتگر باگمراه کننده است و این، مطلبی است مسلم.[16] این گفتار، نادرست است؛ زیرا در آیه کریمه، دو فرد با هم مقایسه شده است: یکی کسی که بدون نیاز به هدایتجویی از دیگران دارای هدایت است و میتواند هدایتگری کند و دیگری کسی که در داشتن صفت هدایت و هدایتگری، نیازمند هدایت دیگران است؛ بنابراین، در هیچ یک از دو فرض یاد شده، گمراه بودن یا گمراهساختن مطرح نشده است. آری؛ با توجه به آغاز آیه که مربوط به معبودان مشرکان است، برخی از معبودان آنان، گمراه و گمراهکننده بودند؛ ولی این مطلب، همة معبودان آنان را شامل نمیشود؛ مانند فرشتگان و پاکان از جن و ارواح و حضرت مسیح علیه السلام. دربارة مصداقهای گونه اول نیز ویژگی گمراه بودن یا گمراهکنندگی آنان مورد نظر نیست؛ بلکه مفاد آیه کریمه این است که آنها نیز اگر بخواهند هدایت شوند و هدایتگر باشند، به هدایتجویی از غیر خود نیاز دارند. نگاهی به روایات در احادیثی که از امامان اهل بیت علیهم السلام روایت شده این آیه کریمه بر آن بزرگواران تطبیق شده است که برخی را یادآور میشویم. 1. ابوبصیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: زمانی که ابوبکر خلافت میکرد، مردی را که شراب خورده بود، آوردند. ابوبکر به او گفت: «چرا این فعل حرام را انجام دادهای؟» آن مرد گفت: «من اگر چه مسلمان شدهام، منزلم میان قومی است که شرابخواری را حلال میدانند و من از حرمت شراب آگاه نبودم. اگر میدانستم، چنین کاری نمیکردم». ابوبکر به عمر گفت: «ای اباحفص! رأی تو در این باره چیست؟» عمر پاسخ داد: «این مورد از معضلات است و ابوالحسن ]= امیرالمؤمنین علیه السلام[ حکم آن را میداند». امیرالمؤمینن علیه السلام دستور داد او را نزد مهاجران و انصار ببرند، تا اگر کسی آیة حرمت خمر را بر او تلاوت کرده است، شهادت دهد. اگر آیه حرمت خمر بر او تلاوت نشده، حد بر او جاری نشود. ابوبکر، پیشنهاد امام علیه السلام را انجام داد و هیچکس بر این که آیه حرمت شرابخواری را بر او تلاوت کرده است، شهادت نداد؛ در نتیجه آن مرد را رها کردند. سلمان به امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: «یا علی! آنان را ارشاد کردی؟» امام علیه السلام پاسخ داد: «چنین کردم، تا حجت خداوند در آیة «أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لا یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ» را بر آنان تجدید کنم».[17] 2. در حدیث مفصلی از امام رضا علیه السلام درباره جایگاه امامت، مقام و شرایط امام چنین آمده است: خداوند پیامبران و امامان علیهم السلام را از مخزون علم و حکمت خود چیزهایی اعطا میکند تا علم آنان بر علم اهل زمانشان برتر باشد. سپس آیاتی از قرآن کریم را به عنوان شاهد بر این مطلب یادآور شد که آیه «افَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لا یَهِدِّی» از آن جمله است.[18] 3. امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه مورد بحث فرموده است: مقصود از «من یهدی الی الحق» پیامبر صل الله علیه و آله و اهل بیت او، و مقصود از «من لایهدی الا أن یهدی» دیگران است.[19] 4. امام صادق علیه السلام هنگامی که درباره اصحاب پیامبر صل الله علیه و آله سخن میگفت، آیه «افمن یهدی الی الحق...» را تلاوت کرد. از او پرسیدند: «مقصود چه کسی است؟» امام علیه السلام فرمود: «علی علیه السلام مقصود است».[20] پی نوشت ها: [1]. علامه حلی در کتاب الفین؛ ص65-66 و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ج10، ص58، به این آیه بر لزوم عصمت امام استدلال کردهاند. علامه حلی در سه کتاب نهج الحق و کشف الصدق، ص168، کشف المراد، ص495 و منهاج الکرامه، ص139 و ملا احمد نراقی در کتاب انیس الموحدین، ص148 و علامه شبر در حق الیقین، ج1، ص187 و علامه امینی در الغدیر، ج7، ص185 آن را گواه بر لزوم افضلیت امام دانستهاند. [2]. ر.ک: التبیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص346؛ مجمع البیان، ج6، ص108؛ مفاتیح الغیب، ج17، ص91. [3]. کلمه «یهدی» مطابق قرائت اول، متعدّی و مطابق سایر قرائتها، لازم است. [4]. «غیر المعصوم لایهدی الاان یهدی، و قد لایهدی مع انه یهدی، فیکون الانکار علی اتباعه أولی، فلاشیء من غیر المعصوم بإمام و هو المطلوب »، الألفین، ص65-66. [5]. مومن (40): 38. [6]. انبیاء (21): 73. [7]. روح المعانی، ج7، ص167. [8]. «و التعبیر فی الترجیح فی قوله "احق ان یتبع" بأفعل التفضیل الدال علی مطلق الرجحان دون التعیّن و الانحصار مع انّ اتباعه تعالی حق لاغیر و اتباعهم لانصیب له من الحق، انما هو بالنظرالی مقام الترجیح، و لیسهل بذلک قبولهم للقول من غیر إثارةٍ لعصبیتهم و تهییج جهالتهم» (المیزان، ج10، ص57). [9]. (انّ هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم) (اسراء (17):9). [10]. مجمع البیان، ج6، 5/109؛ مفاتیح الغیب، ج17، ص91-92. [11]. بقره (2):184. [12]. یونس (10): 29. [13]. المیزان، ج10، ص58-59. [14]. شرح المقاصد، ج5، ص247. [15]. (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ) (بقره (2): 247). [16]. دلائل الصدق، ج2، ص28، به نقل از فضل بن روزبهان. [17]. البیان فی تفسیر القران، ج2، ص184-185؛ خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام، ص 81. [18]. همان، ج3، ص236. آیات دیگر عبارتند از: (و من یوت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیراً) (بقره (2): 269) (اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم) (بقره (2):247) (انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علّمک ما لمتکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما) (نساء (4): 113) (ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله فقد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة و آتیناهم ملکاً عظیماً) (نساء (4):54). [19]. المیزان، ج2، ص186. [20]. تفسیر عیاشی، ج2، ص122؛ تفسیر البرهان، ج12، ص186. منبع: ماهنامه انتظار موعود - شماره 24 انتهای متن/
نظرات شما عزیزان: الله 18 سلطان 18 جانشین 18 مکتب18 جانشین 18 بدین 18 الله 18+64 دین = 82 امام 82 مهدی 82 جانشین حضر ت محمد ابن عبدالله 110 علی 110 جانشین اصلی آخرین پیامبر الهی 110 خلیفه اول امام واقعی امشب شب قدرمی باشد23مهدی23رهبر23 طبیب23 الگوی 23جهان اسلام 23جانشینه 23 اصلی23ناب الله23 آئین23ملائک سنگ کیسه صفرا اگه می خوای نمیری نخور نمکو روغنو شیرینی قی کردن بهترین دوای جسم میباشد قی کردن از تجمع سنگ در کیسه صفراء جلو گیری می کند وقتی کیسه صفرا پر ش به ابجد53 صلوات برمحمد53 احمد 53 علی26+27 فاطمه = 53 آل طاها آل یاسین53امام جانشین پیامبر53 شهید 319 اسلام واقعی 319 شهید 319 دین ناب محمد علی 319راه الهی الله 319 شهید 319 فلسفه دین 3319 سردار سلیمانی آیا وقت آن نرسیده تا جنایتکاران را سر جایشان بنشانیم نام تو اسم اعظم پروردگار است منتخب رسول ابن عم نبی عم یتساءلون عن نباء العظیم الذی هم فیه مختلفون ثم دین الله اصل اسلام 59 مهدی 59 دین واقعی اسلام 59 دین الله شیعه59 شیعه اصل اسلامه59دین واقعی اسلام59 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟ «ث ، ج ، خ ،ز ، ش ، ظ ،ف» ظالم عالم مقصر عالم کیست بدبخت عالم کیست مذهب عالم کیست 740اندیشه شیطان740مقصرعمر740 مذهب الله محمد53فاطمه علی53سعادتمند ترین 53اهل بیت پیامبر53احمددین نمونه الله 53 53دین کامل الله 53 چرا هفت حرف در سوره ی حــمــد نیست؟«ث ،ج ،خ ،ز،ش،ظ،ف» قدرت علمی امام مهدی میتواند عرش رابه لرزه درآو رهبر آسمانی الله 59مهدی 59آخرین امام دین اسلام59 دین الله 34+25 اصل اسلام=59 مهدی59دین واقعی اسلام59 دین۶۴ الله محمدعلی۶۴جانشین محمدعلی۶۴دین۶۴الله محمدعلی۶۴تنها برگزیده دین۶۴نماینده غدیری۶۴ اصحاب یمین بیماری های سگ مهمترین بیماری سگ میرینه تو خونه بوگندشم میمونه فرمانده دلاور دین اسلامی 110 علی 110 دین الهی 110ریاضی در قرآن فضائل امام علی از نظر دشمنان امام علی کشته شدگان بت پرست که به دست با کفایت مولاء علی در جنگها بدر احد خندق تبوک و فتح مکه کشته شد زهرای اطهر زان سبب گفته در قرآن تمام آیه ها حق با علیست |
تير 1400 4
خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 فروردين 1399 1 خرداد 1396 3 ارديبهشت 1396 2 فروردين 1396 1 اسفند 1395 12 بهمن 1395 11 آبان 1395 8 مهر 1395 7 شهريور 1395 6 مرداد 1395 5 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 بهمن 1392 11 |